ده فرض اصلی آموزش زبان به شیوه ارتباطی
1- یادگیری زبان دوّم زمانی تسهیل میشود که فراگیران در یک ارتباط معنی دار و تعاملی درگیر شوند.
2- فعّالیّتها و تمرینات یادگیری مؤثر در کلاس درس ، این فرصت را برای دانش آموزان فراهم میآورند که مکالمهای معنی دار داشته و منابع زبانی خود را گسترش دهند ، با چگونگی استفاده واقعی از زبان آشنا شوند و در یک تعامل میان افراد شرکت کرده و نقش داشته باشند.
3- ارتباط معنیدار نتیجه پردازش محتوایی مرتبط ، هدفمند و جالب و جذّاب توسط دانش آموزان میباشد.
4- برقراری ارتباط یک فرآیند کل نگر و جامع است که اغلب بر استفاده از مهارت های زبانی استوار است.
5- یادگیری زبان هم از طریق فعالیتهایی که شامل استنتاج و کشف قوانین زبانی استفاده شده در آن فعالیتها انجام پذیر است و هم از تجزیه زبان و انعکاس و بازخورد آن .
6- یادگیری زبان یک فرآیند تدریجی است که شامل استفاده خلّاقانه از زبان و آزمایش و خطا است . اگرچه اشتباهات محصول طبیعی فرآیند یادگیری است ولی هدف اصلی از یادگیری یک زبان استفاده از زبان به صورت روان و دقیق میباشد.
7- زبان آموزان ، مسیرهای یادگیری زبان ، پیشرفت در سرعت های مختلف و نیازها و انگیزه های متفاوت برای یادگیری زبان را گسترش می دهند.
8- یادگیری موفق زبان منوط به استفاده از یادگیری مؤثّر و فعّال و استراتژیهای برقرای ارتباط می باشد.
9- نقش معلم در کلاس درس زبان تسهل کننده است ، معلم کسی است که محیطی سودمند جهت یادگیری زبان را ساخته و فرصت هایی برای استفاده و تمرین زبان توسط فراگیران را فراهم می آورد تا استفاده و آموزش زبان بازخوردی داشته باشد.
10- کلاس مکانی عمومی است که در آن فراگیران از طریق همکاری و سهیم شدن فرا می گیرند.
مشی فعلی شیوهی آموزش به شیوه های پیشین آموزش به روش ارتباطی متصل شده و تا حدّی مواردی را به شیوه های قدیمی اضافه کرده است. بنابراین فعالیتهای کلاسی نوعا دارای خصایص زیر می باشند:
- این فعالیتها به دنبال گسترش توانایی ارتباطی دانش آموزان از طریق پیوند پیشرفت دستور زبان به توانایی برقراری ارتباط هستند. از این رو ، دستور زبان جداگانه آموزش داده نمیشودبلکه اغلب از یک فعالیت ارتباطی ناشی می شود که بدینسان بخش های خاص دستوری که در آنجا مورد نیاز است را ایجاد می کند. دانش آموزان باید فعالیت را انجام داده و سپس بعضی از خصوصیتهای زبانی که بازخورد فعالیتشان است را مشاهده نمایند.
- آنها نیاز به بر قراری ارتباط ، تعامل و گفتگوهای معنی دار از طریق فعالیتهایی از قبیل حلّ مسأله ، اشتراک گذاری اطلاعات و ایفای نقش می باشند.
- آنها فرصت های مناسب برای یادگیری دستور زبان به شیوهی غیر مستقیم را به خوبی روش مستقیم فراهم میکنند.
- از ظرفیت بوجود آمده از ارتباطات بین زندگی و علایق دانش آموزان کمال استفاده را میبرند.
- این فعالیتها به دانش آموازن این اجازه را میدهند تا به یادگیری به وسیله اجرای آنچه که در زندگی خود فراگرفته اند جنبه شخصی بدهند. امکانات کلاسی معمولا از متن های معتبر جهت ایجاد انگیزه بهره میبرند و نمونه های صحیحی از زبان را فراهم میکنند.
Jacobs , Farrell قائلند که در شیوه ارتباطی نوین باید تغییراتی به شرح زیر ایجاد شوند .این تغییرات عبارتند از:
1- استقلال فراگیر: دادن حق انتخاب بیشتر به فراگیر در طول دوره در خصوص انتخاب و بکارگیری عبارات . استفاده از گروه های کوچک و همچنین استفاده از خود ارزیابی مثالی از این مورد است.
2- طبیعت اجتماعی یادگیری زبان : یادگیری امری فردی و یا فعّالیّتی شخصی نیست بلکه یک امر اجتماعی است که بستگی به تعامل با دیگران دارد. جنبشی که به عنوان یادگیری مشارکتی شناخته میشود بر این نظریه تاثیر گذاشته است.
3- یکپارچه سازی برنامه درسی : ارتباط بین رشته های مختلف برنامه درسی اهمیت داده می شود ، لذا انگلیسی به عنوان یک موضوع واحد لحاظ نمی شود بلکه به بقیه رشته های درسی ارتباط دارد. یادگیری متن محور (text-base instruction) منتج به این نظریه می شود و به دنبال افزایش روانی در انواع متن که در طول یک دوره آموزشی استفاده می شود می باشد. کار پروژه در آموزش زبان همچنین نیاز دارد تا دانش آموزان موضوعات مختف را در خارج از کلاس تجربه و کاوش کنند.
4- تمرکز بر معنی : معنا به عنوان نیروی محرک یادگیری لحاظ می شود. آموزش محتوا محور منعکس کننده این نظریه میباشد(Task-based instruction) و به دنبال شناسایی معنی از طریق محتوا و هسته فعالیتهای آموزش زبان می باشد.
5- تنوّع : فراگیران به شیوه های مختلفی یاد می گیرند و توانایی های مختلفی دارند. آموزش ، نیازمند به حساب آوردن این تفاوتهاست نه آنکه دانش آموزان را مبجور به یک نمونه واحد نمود. در آموزش زبان ، این امر باعث تاکید بر گسترش استفاده از آگاهی ها و استراتژیهای یادگیری توسط دانش آموزان است.
6- مهارتهای فکر کردن : زبان می بایست به عنوان شیوه ای برای گسترش مهارتهای فکر کردن استفاده شود. در آموزش زبان ، این بدان معناست که دانش آموزان زبان را به هدف خود زبان فرا نمی گیرند بلکه زبان را برای آنکه مهارتهای فکر کردن خود را فرای از کلاس زبان گسترش دهند یاد می گیرند.
7- ارزیابی جایگزین : شکل های جدیدی از ارزیابی نیاز است تا جایگزین سولات چند گزینه ای قدیمی و یا دیگر مورادی که مهارت های جزئی را می سنجند گردد. شیوه های گوناگون ارزیابی مثل مشاهده، مصاحبه ، روزنامه و portfolios میتوانند برای ساخت تصویری جامع از آنچه که دانش آموزان می توانند در زبان دوم انجام دهند استفاده شوند.
8- معلمان به عنوان همیار فراگیران : معلم به عنوان یک تسهیل کننده است ، کسی که به صورت مستمر تلاش دارد انتخاب های مختلفی را مثل یادگیری از طریق انجام دادن فراهم آورد . در آموزش زبان ،این امر باعث جذابیت در کاوش عملی و شکل های دیگر پژوهش های کلاسی می شود.
در این مختصر سعی شد تا ضمن بیان تاریخچهای از روند شکل گیری CLT به اصولی کلی از این نگرش اشاره شود. در تهیه کتاب درسی زبان انگلیسی با عنوان English for schools که به حول و قوه الهی از ابتدای سال تحصیلی جاری شاهد اجرای آن در سطح کشور خواهیم بود ،از اصول حاکم بر این نگرش پیروی شده است. اگرچه مطالب ارائه شده به صورت بسیار مختصر و ناقص بوده اند ،لیکن برای آشنایی اجمالی همکاران از اصول ، فعالیتهای کلاسی و نحوه طراحی سرفصل ها میتواند مفید باشد.
پایان
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: